دفترالکترونیکی من

یک دفتر درقالب الکترونیک

دفترالکترونیکی من

یک دفتر درقالب الکترونیک

دفترالکترونیکی من

خوش اومدید!:)♡
داستان جدیدم «دری به سوی سرزمین تسخیر شده»هست. حتما بخونیدش:)
راستی چالش۲۱روزه قهرمان شدنم انجام بدین خیلی عالیه•-•

بایگانی

☆|دری به سوی سرزمین تسخیر شده4|☆

جک بایک لباس تمیز که برتنش ولباس های کثیفش که دردستانش هستند به طرف من می آید ومی گوید:«این هالباس هایی هستند که کتی رویشان شیر کاکائو ریخت.می شه بشوریشون؟».

جنیفر_ اوهوم.به من بدشون.

اولباس هارا به من داد.من هم به طرف حیاط رفتم تا باشیر آب گوشه ی حیاط،لباس هارا بشویم.

همانطور که به طرف حیاط می رفتم،لوسیِِ۱۴ساله باموهای طلایی رامی بینم که به طرف من آمد وسلام کرد.باخوشحالی گفت:«مصاحبه باخانم آلن چطور گذشت؟!».

جنیفر_ بدنبود.خانم آلن گفت نتیجه ی مصاحبه رو به خانم آلبرت گزارش می ده.

لوسی_خب راستش،ورود به مدرسه های ابتدایی سخت نیست.ولی ورود به مدرسه های دبیرستان یکم سخت تر می شه.سال بعد من هم باید تجربش کنم...همش ازاون لحظه می ترسم!

جنیفر_اوه!لوسی!اصلا ترس نداره!

لوسی_خب آره!من از پسش بر میام!.(ولبخندی می زند واز من دور می شود)

من به طرف شیر آب رفتم تا شروع به شستن لباس ها بکنم.

سارافریاد می زند:«جنیفر!»

من به اونگاه می کنم واو بالبخند به طرف من می آید.

سارا_چی شده؟چه کار می کنی؟

جنیفر_کتی روی لباس جک شیرکاکائو ریخته.می خوام لباس جک رو بشورم.


ورود به مدرسه های دبیرستان واقعا اونجوری نیست.


سلام بچه ها من برگشتم:)البته خیلی کوتاه.نت ندارم برای همین زیاد نمی مونم.

اینم پارت بعدی↑چطور بود؟

  • Mahdeih shahbazi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی